امام صادق (علیه السلام):
ما مِنْ قَبْضٍ وَلا بَسْطٍ إلّا وَللّهِ فِیهِ مَشِیَّةٌ وَقَضاءٌ وَابْتِلاءٌ.
هیچ تنگنا و گشایشی نیست مگر آنکه مشیت و قضا و امتحان الهی در آن نهفته است.
Behind all ups and downs of life, there exist the Divine Decree, Will and Trial.
کافی، ج 1، ص 152، ح 2
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
روز عاشورا هنگام نماز ظهر ابو ثمامه صیداوى به امام حسین علیه السلام عرض
کرد:
- یا ابا عبدالله! جانم فداى تو باد! لشکر به تو نزدیک شده، به خدا شما
کشته نخواهى شد تا من در حضورتان کشته شوم. دوست دارم نماز ظهر را با شما بخوانم و
آن گاه با آفریدگار خویش ملاقات نمایم.
حضرت سر به سوى آسمان بلند کرد و
فرمود:
- به یاد نماز افتادى. خداوند تو را از نمازگزاران قرار دهد. آرى!
اکنون اول وقت نماز است . از این مردم بخواهید دست از جنگ بردارند تا ما نماز
بگذاریم.
حصین نمیر چون سخن امام را شنید، گفت:
- نماز شما قبول درگاه الهى
نیست! حبیب بن مظاهر در پاسخ خطاب به او اظهار داشت: اى خبیث! تو گمان مى کنى
نماز فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله قبول نمى شود و نماز تو قبول مى
شود؟!...
سپس زهیر بن قین و سعید بن عبدالله در جلو حضرت ایستادند و امام علیه
السلام با نصف یاران خود نماز خواندند. سعید بن عبدالله از هر جا که تیر به سوى
امام حسین علیه السلام مى آمد خود را نشانه تیر قرار مى داد و به اندازه اى تیر
بارانش کردند که روى زمین افتاد و گفت:
- خدایا! این گروه را همانند قوم عاد و
ثمود لعنت فرما! خدایا! سلام مرا به محضر پیامبرت برسان و آن حضرت را از درد این
همه زخمها که بر من وارد شده آگاه نما. زیرا که هدفم از این کار تنها یارى فرزندان
پپامبر تو مى باشد.
سعید پس از این جریان به شهادت رسید. رحمت و رضوان الهى بر
او باد.
بحار: ج 45، ص 21.
برگرفته از:
کتاب داستان های بحارالانوار جلد2 (دانلود کتاب)
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
یعلى پسر مره مى گوید:
روزى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله به مهمانى دعوت
شده بود، مى رفتند، ناگاه با حسین روبه رو شدند که با کودکان در کوچه بازى مى
کرد.
حسین با دیدن پیغمبر صلى الله علیه و آله به سوى آن حضرت آمد.
رسول
گرامى دستهاى خود را گشود (بغل باز کرد) تا او را به آغوش بگیرد.
اما کودک جست
و خیز مى کرد، این طرف آن طرف مى دوید، پیامبر مى خندید و او را مى خندانید تا این
که حسین را گرفت .
آنگاه یکى از دستهایش را زیر چانه و دست دیگرش را پشت گردن او
گذارد و لبهایش را بر لبهاى حسین گذاشت و بوسید و فرمود:
حسین از من است و من از
حسینم ، خدایا! دوست بدار آن کسى را که حسین را دوست بدارد و حسین یکى از فرزندان
فرزند (نوه) من است.
بحار: ج 43، ص 271.
برگرفته از:
کتاب داستان های بحارالانوار جلد3 (دانلود کتاب)
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
امام علی (علیه السلام):
إضرِبُوا بَعضَ الرَّأیِ ببَعضٍ یَتَولَّدُ مِنهُ الصَّوابُ, وامخَضُوا الرَّأیَ مَخْضَ السِّقاءِ یُنتِج سَدیدَ الآراءِ.
نظرات گوناگون را در برابر هم قرار دهید، تا آنچه صواب است به دست آید و اندیشهها را همانند به هم زدن مشک برای گرفتن کره به هم زنید تا آرای صحیح و استوار حاصل آید.
Keep different ideas together in order to catch the truth and agitate thoughts like agitating musk for butter in order to bring about the true and firm thoughts.
شرح غرر الحکم، ج 2، ص 266
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
امام باقر (علیه السلام):
تَعَلَّموا الصِّدقَ قَبلَ الحَدیثِ.
پیش از سخن گفتن، راستگویی بیاموزید.
Learn truthfulness before speaking.
کافی، ج2، ص104
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
حضرت زینب (سلام الله علیها) مى
گوید: هنگامى که پدرم على (علیه السلام) بر اثر ضربت ابن ملجم بسترى گردید، نشانه هاى مرگ را
در رخسار آن حضرت دیدم، به او عرض کردم: ام ایمن به من چنین و چنان حدیث کرد (که
پنج تن در یک جا جمع بودند و پیامبر (صلی الله علیه و آله) ناگهان غمگین شد و علت غم را پرسیدند،
جریان شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) و على (علیه السلام) و حسن و حسین (علیهم السلام) را شرح داد) مى خواهم از
شما آن را بشنوم.
امام على (علیه السلام) فرمود: دخترم! حدیث ام ایمن صحیح است، گویا
تو و دختران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را مى نگرم که به صورت اسیر با کمال پریشانى وارد این
شهر (کوفه) مى کنند، به گونه اى که ترس آن دارید که مردم به سرعت شما را بقاپند
(فصبرا صبرا...).
(صبر و
استقامت کنید، سوگند به خداوندى که دانه را شکافت و انسان را آفرید، در آن روز در
سراسر روى زمین ولى خدا غیر از شما و دوستان و شیعیان شما، وجود ندارد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به ما چنین خبر داد و فرمود: در این هنگام ابلیس با بچه ها و اعوان خود در سراسر
زمین سیر مى کنند، و ابلیس به آنها مى گوید: (اى گروه شیطانها، ما انتقام آدم (علیه السلام) از فرزندانش گرفتیم، و
در هلاکت آنها سعى بلیغ کردیم، بکوشید تا مردم را نسبت به آنها به ترید و شک
بیندازید و مردم را به دشمنى آنها وادار نمایید...)
- بحارالانوار، ج 45، ص 183
برگرفته از:
کتاب 200داستان از فضایل، مصائب و کرامات حضرت زینب(سلام الله علیها) (دانلود کتاب)
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
برخى از پژوهشگران روایت کرده اند که حضرت زین العابدین (علیه السلام) فرمود: (عمه ام زینب در تمام طول مسافرت از کوفه به
شام نمازهاى واجب و نوافلش را ایستاده مى خواند و در یکى از منازل، دیدم نشسته مى
خواند، علت این کار را پرسیدم . پاسخ داد: به خاطر شدت گرسنگى و ضعف، سه شبانه روز
است که دیگر نمى توانم ایستاده نماز بخوانم (زیرا حضرت غذاى خود را بین کودکان
تقسیم مى کرد) به خاطر اینکه دشمن به هر کدام از ما، در شبانه روز فقط یک قرص نان
مى داد.)
هر گاه انسان به دقت به
حالات آن حضرت نگاه کند و توجه و انقطاع او را به خداوند متعال ببیند، در عصمت آن
حضرت تردیدى به خود راه نمى دهد و یقین مى کند که آن حضرت از همان زنان پارسایى است
که تمام حرکات و سکنات خود را وقف خداوند متعال نموده اند و از همین رهگذر به
جایگاه رفیع و درجات بلندى که از درجات پیامبران و اوصیا حکایت مى کند، رسیده است.
-زینب کبرى(سلام الله علیها)، نقدى ص 62 و 63.
برگرفته از:
کتاب 200داستان از فضایل، مصائب و کرامات حضرت زینب(سلام الله علیها) (دانلود کتاب)
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
فزونى سپاه دشمن و نیروى اندک محدود برادر بیش از همه ، قلب زینب (سلام الله علیها) را آماج
دردها و غصه هاى فراوان مى کرد، و بدین جهت چون روز ششم محرم حبیب بن مظاهر به یارى
حسین (علیه السلام) به کربلا آمد، و دختر امیرالمؤمنین (سلام الله علیها) از این فداکارى باخبر گشت، به
حبیب پیغام سلام داد. (1)
چون این پیغام به حبیب رسید، بر روى خاک کربلا
نشست و مشتى از آن برداشته بر سرو صورت خویش ریخت و گفت: خاکم به سر! سختى کار
زینب به جایى رسیده است که به مثل من سلام مى رساند!! (2)
1-سلام مرا به حبیب برسانید. (فرسان
الهیجاء؛ ج 1، ص 92)
2- سیماى زینب کبرى ، ص 89
برگرفته از:
کتاب 200داستان از فضایل، مصائب و کرامات حضرت زینب(سلام الله علیها) (دانلود کتاب)
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
پس از ورود به کربلا، امام دستهاى خویش را به آسمان بر مى دارد و نجوا مى نماید:
(اللهم انى اعوذ بک من کرب و
البلاء!) یاد کلام جد و باب خویش مى کند
که او را از کربلا خبر مى دادند.
پس، بر خیل فداییان خویش بانگ بر آورد: (خیمه ها را همین مکان بر پا نمایید. اینجا
قرارگاه ماست. اینجا محل ریختن خونهاى ماست.)
در میان جمعیت، خواهر خود را مى بیند که غمگین نشسته و
خیره خیره اطراف را زیر بال نگاه خود گرفته است. چهره اش از غم موج مى زند. حسین
به سوى او مى آید و او را تسلى مى دهد. صداى زینب حاکى از درد درون است که مى
فرماید: (برادرم! بیا از این مکان برویم
از لحظه اى که وارد این سرزمین شده ایم و نام کربلا را شنیده ام، غمهاى عالم روى
سینه ام جمع شده اند...!)
امام بر او
آیه امید و اطمینان مى خواند: (خواهرم!
بر خداى متعال توکل بنما. هر چه هست، به دست اوست.)
سپس، دستور بر پایى خیام را صادر مى کند؛ ولى زینب (سلام الله علیها)
متحیرانه چشم دوخته که چرا در درون دره خیمه ها را بر پا مى کنند. او شاهد جنگهاى
باب خویش امیرالمؤمنین (علیه السلام) در مقابل دشمنان دین بود و از خیمه گاه آن دوران به
ذهن خویش تصاویر زنده اى را به یاد دارد. در برابر امام خویش، با کمال متانت و ادب
مى پرسد: (پدرم، همیشه خیمه ها را در
مکان بلندى بر پا مى کرد. چه شده است که شما خلاف او عمل مى کنید؟)
امام مى فرماید: (خواهرم! آن موقع، در جنگها فتح و پیروزى وجود داشت، اما
ما مى دانیم که این جنگ در نهایت به کشته شدن ما و اسیرى رفتن اهل بیت پیغمبر خدا
مى انجامد. خواهرم! اگر قدرى صبر نمایى، قضایا را خواهى فهمید، ولى باید تحمل و
صبر نمایى.)
زینب (سلام الله علیها) با شنیدن این
جملات، پى به عمق واقعیت مى برد و مى داند که روزگار وصل با حسین (علیه السلام) به سر رسیده
و زمانى دیگر شروع محنت و مصایب است.
- عقیل بنى هاشم ، ص 17 و 18
برگرفته از:
کتاب 200داستان از فضایل، مصائب و کرامات حضرت زینب(سلام الله علیها) (دانلود کتاب)
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
حرثمه مى گوید:
چون از جنگ صفین همراه على علیه السلام برگشتیم، آن حضرت وارد
کربلا شد. در آن سرزمین نماز خواند. و آن گاه مشتى از خاک کربلا برداشت و آن را
بویید و سپس فرمود:
- آه ! اى خاک! حقا که از تو مردمانى برانگیخته شوند که
بدون حساب داخل بهشت گردند.
وقتى حرثمه به نزد همسرش که از شیعیان على علیه
السلام بود بازگشت ماجرایى که در کربلا پیش آمده بود براى وى نقل کرد و با تعجب
پرسید: این قضیه را على علیه السلام از کجا و چگونه مى داند؟
حرثمه مى گوید:
مدتى از ماجرا گذشت. آن روز که عبیدالله بن زیاد لشکر به جنگ امام حسین علیه
السلام فرستاد، من هم در آن لشکر بودم .
هنگامى که به سرزمین کربلا رسیدم،
ناگهان همان مکانى را که على علیه السلام در آنجا نماز خواند و از خاک آن برداشت و
بویید دیده و شناختم و سخنان على علیه السلام به یادم افتاد. لذا از آمدنم پشیمان
شده، اسب خود را سوار شدم و به محضر امام حسین علیه السلام رسیدم و بر آن حضرت
سلام کردم و آنچه را که در آن محل از پدرش على علیه السلام شنیده بودم، برایش نقل
کردم.
امام حسین علیه السلام فرمود:
- آیا به کمک ما آمده اى یا به جنگ
ما؟
گفتم: اى فرزند رسول خدا! من به یارى شما آمده ام نه به جنگ شما. اما زن و
بچه ام را گذارده ام و از جانب ابن زیاد برایشان بیمناکم. حسین علیه السلام این
سخن را که شنید فرمود:
- حال که چنین است از این سرزمین بگریز که قتلگاه ما را
نبینى و صداى ما را نشنوى. به خدا سوگند! هر کس امروز صداى مظلومیت ما را بشنود و
به یارى ما نشتابد، داخل آتش جهنم خواهد شد. (بحار: ج 44، ص 255.)
برگرفته از:
کتاب داستان های بحارالانوار جلد2 (دانلود کتاب)
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
کاروان امام حسین علیه السلام از منزلگاه قصر بنى مقاتل به سوى کربلا حرکت کرد
مقدارى راه طى شد. امام حسین علیه السلام در حالى که سوار بر اسب بود اندکى به خواب
رفت .
سپس بیدار شد، دو یا سه بار فرمود:
انا لله و انا
الیه راجعون و الحمدلله رب العالمین
فرزندش على بن حسین (على اکبر) روى
به پدر نمود و عرض کرد: پدرجان ! سبب این استرجاع و حمد چه بود؟
امام
فرمود: سوارى در خواب بر من ظاهر شد و گفت:
اهل این کاروان مى روند ولى مرگ
ایشان را تعقیب مى کند.
من فهمیدم خبر مرگ به ما داده مى شود.
على عرض
کرد:
پدر جان ! مگر ما بر حق نیستیم ؟
امام حسین فرمود:
پسرم ! سوگند به
خداى که بازگشت بندگان به سوى او است ما بر حقیم . على عرض کرد: بنابراین باکى از
مرگ نیست.
امام فرمود:
فرزندم ! خداوند بهترین پاداش را که از سوى پدر به
فرزند مقرر فرموده ، به تو عنایت کند.
بحار: ج 44، ص 379.
برگرفته از:
کتاب داستان های بحارالانوار جلد3 (دانلود کتاب)
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
عده اى از مردم کوفه نقل مى کنند:
ما در کاروان زهیربن قین بودیم، همزمان با
بیرون آمدن امام حسین علیه السلام از مکه، به سوى کوفه حرکت کردیم ، از ترس بنى
امیه ، نمى خواستیم با کاروان حسین در یک منزل توقف کرده و با امام حسین ملاقات
کنیم، هر وقت کاروان امام حسین حرکت مى کرد ما مى ایستادیم و هنگامى که توقف مى
کرد، ما حرکت مى کردیم.
از قضا در یکى از منزلگاه ها کاروان امام حسین توقف
کرده بود، ما نیز ناچار در آنجا فرود آمدیم . در این میان نشسته بودیم و غذا مى
خوردیم ناگهان فرستاده امام حسین وارد شد و سلام کرد و گفت: زهیر! امام حسین تو
را مى خواهد.
ما همگى از این پیشآمد مبهوت شدیم و زهیر اندکى به فکر فرو رفت،
ناگاه همسرش به زهیر گفت: سبحان الله ! اى زهیر! در مقابل دعوت فرزند پیغمبر
درنگ مى کنى؟ چه مى شود که نزد او بروى و سخنانش را بشنوى و برگردى؟
زهیر پس
از سخن شجاعانه همسرش تکانى خورد و برخاست و به خدمت امام حسین رفت، چیزى نگذشت
شاد و خندان برگشت ، به طورى که صورتش برافروخته شده بود. دستور داد خیمه او را
برچینند و اسباب و وسایل او را به سوى کاروان امام حسین ببرند.
سپس به همسرش گفت: تو را طلاق دادم و مى توانى نزد خویشان خود بروى، زیرا من دوست ندارم به خاطر
من صدمه ببینى و من تصمیم دارم فداى امام حسین شوم.
سپس اموال او را به عموزاده
اش سپرد تا به خویشان وى تحویل دهد. در این وقت آن بانو اشک ریزان زهیر را وداع کرد
و گفت: خداوند به تو خیر عنایت کند و تمنا دارم مرا روز قیامت نزد جد حسین علیه
السلام یاد کنى.
آنگاه به همراهان گفت: هر کس مایل است همراه من بیاید
وگرنه اینجا آخرین دیدار من با شما است . اما داستانى برایتان بگویم: به جنگ
رومیان که رفته بودیم ، در جنگ دریایى به خواست خدا، ما پیروز شدیم و غنائم بسیار
به دست ما آمد. سلمان که با ما بود پرسید:
آیا از این غنیمتها که خداوند نصیبتان
کرد خوشنودید؟
گفتیم : آرى ! البته که خوشنود هستیم .
گفت: پس چقدر
خوشحال خواهید بود هنگامى که سرور جوانان آل محمد - امام حسین - را درک کنید و در
رکابش بجنگید؟ جهاد در رکاب او مایه سعادت دنیا و آخرت است.
پس از آن با همه
وداع کرد و در صف یاران حسین علیه السلام قرار گرفت.
بحار: ج 44، ص 371 و 372.
برگرفته از:
کتاب داستان های بحارالانوار جلد3 (دانلود کتاب)
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
سید على حسینى که از اصحاب امام رضا علیه السلام است مى گوید:
من همسایه امام
على بن موسى الرضا علیه السلام بودم . چون روز عاشورا مى شد از میان برادران دینى
ما یک نفر مقتل امام حسین علیه السلام را مى خواند و به این روایت رسید که حضرت
باقر علیه السلام فرمود:
- ((هر کس از دیده هاى او
ولو به قدر بال پشه اى اشک بیرون بیاید. خداوند گناهانش را مى آمرزد. اگر چه مانند
کف دریاها باشد.))
در آن مجلس شخص نادانى که ادعاى
علم مى کرد. حضور داشت و بر آن بود که این حدیث نباید صحیح باشد. چگونه گریستن به
آن اندکى بر حضرت حسین علیه السلام این قدر ثواب مى تواند داشته باشد؟ با ایشان
مباحثه بسیار کردیم و در آخر هم از گمراهى خود برنگشت و برخاست و رفت.
آن شب
گذشت . چون روز شد، نزد ما آمد و از گفته هایش معذرت خواست ، اظهار ندامت کرد و گفت:
- شب گذشته در خواب دیدم قیامت برپا شده است و پل صراط بر روى جهنم کشیده اند
و پرونده هاى اعمال را گشوده اند و آتش جهنم را افروخته اند و بهشت را زینت کرده
اند. در آن وقت گرما شدید شد و عطش سنگین بر من غلبه کرد. چون به جانب راست خود
نگاه کردم حوض کوثر را دیدم و بر لب آن دو مرد و یک زن را مشاهده کردم که ایستاده
اند و نور جمال ایشان صحراى محشر را روشن کرده است . در حالیکه لباس سیاه پوشیده
اند و مى گریند. از کسى پرسیدم : اینها کیستند که بر کنار کوثر ایستاده
اند؟
پاسخ داد: یکى محمد مصطفى صلى الله علیه و آله و دیگرى على مرتضى و آن زن
فاطمه زهرا علیهاالسلام است .
گفتم : چرا سیاه به تن دارند، غمگین هستند و مى
گریند؟
گفت : مگر نمى دانى که امروز عاشوراست ؟
گفتم : روز شهادت شهید کربلا
امام حسین علیه السلام است . آنان به این جهت غمناکند.
سپس نزدیک حضرت فاطمه
علیهاالسلام رفتم و گفتم :
- اى دختر رسول خدا! تشنه ام . آن حضرت از روى غضب به
من نظر کرد و گفت :
- تو مگر همان شخص نیستى که فضیلت گریستن بر میوه قلبم ، نور
چشمم ، فرزندم حسین را انکار مى کردى ؟ با اینکه با ظلم و ستم او را شهید کردند.
لعنت خدا بر قاتلین و ظالمین و کسانى که ایشان را از آشامیدن آب منع کردند.
در
این حال از خواب وحشتناک بیدار شدم و از گفته خود پشیمان گشتم . اکنون از شما معذرت
مى خواهم و باشد که از تقصیر من درگذرید.
بحار: ج 44، ص 293.
برگرفته از:
کتاب داستان های بحارالانوار جلد2 (دانلود کتاب)
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
امام رضا (علیه السلام):
إنَّ المُحَرَّمَ شَهرٌ کانَ أهْلُ الجاهِلِیَّةِ یُحَرِّمُونَ فِیهِ القِتالَ، فَاسْتُحِلَّت فِیهِ دِماؤُنا، وَهُتِکَتْ فِیهِ حُرْمَتُنا، وَسُبِیَ فِیهِ ذَرارِینا وَنِساؤُنا.
محرّم ماهی است که [حتّی] مردم زمان جاهلیّت جنگ را در آن حرام میدانستند، [امّا] در آن ماه خون ما را حلال شمردند، حرمت ما را پایمال و فرزندان و زنان ما را اسیر کردند.
Muharram is the month when even people of the Jāhillīyya time declared fighting unlawful, [but never less] in that month they declared shedding our blood lawful, trampled upon our honor and captured our children and women.
بحار الأنوار، ج 44، ص 283
جهت تعجیل در فرج: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم:
بالحسین تسعدون و به تشقون.
تنها ره سعادت و خوشبختى و یا شقاوت و بدبختى شما به واسطه حسین است.
احقاق الحق 9/202.
برگرفته از: کتاب جلوه عشق (قصه هاى زندگى امام حسین علیه السلام) (دانلود کتاب) جهت تعجیل در فرج: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
و اما احادیث و جملاتى که نبى مکرم راجع به شخصیت امام حسین و
برادر بزرگوارش فرموده است از حد احصاء بیرون است.
مثل آنکه فرمود: ( الحسن و الحسین سید
اشباب اهل الجنة )، حسن و حسین دو
سرور جوانان بهشت هستند.(1)
و فرمود: حسن و
حسین، بعد از من و پدرشان، برترین اهل زمین هستند، و مادرشان برترین زنان اهل
زمین است.(2)
ابوذر غفارى گوید: دیدم پیامبر اکرم در حالى
که امام حسین را مى بوسید فرمود: هرکه حسن و حسین و اولاد آن دو را از روى اخلاص
دوست بدارد، صورتش حرارت آتش نبیند، اگر چه گناهان او به عدد ریگ بیابان باشد مگر
اینکه مرتکب گناهى شود که از ایمان خارج گردد.(3)
امام صادق علیه
السلام فرمود: پیامبر اکرم فرمود: دوستى على در دل مؤمنین نهاده شده، او را دوست
ندارد جز مؤمن و دشمن ندارد جز منافق، و همانا دوستى حسن و حسین در دل مؤمن و
منافق و کافر نهاده شده، و شما براى ایشان بدگوئى نمى بینى .(4)
و اهل قبله همگى اتفاق دارند که پیامبر فرمود:
الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا : حسن و حسین دو
امام هستند، قیام کنند یا بنشینند.(5)
و در روایت است که
هرگاه پیامبر امام حسین را مى دید او را بوسیده و به سینه مى چسبانید و دندانهاى
پیشین وى را مى مکید و مى فرمود: فداى کسى شوم که پسرم ابراهیم را فدایش کردم.(6) و در کامل الزیارات روایت کرده است که پیامبر در
حدیثى فرمود: حسین میوه دل من است، او روشنى چشم من است، او ریحانه من است. حضرت
امیر علیه السلام نیز مى فرمود: پدر و مادرم فداى حسین باد که پشت کوفه کشته مى
شود.
پاورقی:
1- بحار ج 43 ص 265 و 264.
2- بحار ج 43 ص 269.
3- بحار ج 43 ص 281.
4- بحار ج 43 ص 291.
5- بحار ج 43 ص 291.
6- نفس المهموم ص 15.
برگرفته از:
کتاب اسرار عاشورا جلد1و2 (دانلود کتاب)
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
امیرالمؤمنین علیه السّلام در راه
کوفه با یک نفر ذمّى(1) همسفر گردید.
مرد ذمّى به آن حضرت گفت:
بنده خدا کجا مى
روى؟
امام پاسخ داد:
مى خواهم به کوفه بروم.
بعد از مدّتى ، مرد ذمّى
به راه دیگرى برگشت و خواست از حضرت امیرالمؤمنین على علیه السّلام جدا
شود،
حضرت نیز مقدارى به دنبال او راه رفت.
مرد ذمّى گفت :
بنده خدا مگر
نگفتى که به کوفه مى روى؟
امام على علیه السّلام فرمود : آرى به کوفه مى روم.
ذمّى گفت : راهى که مى روم راه کوفه نیست.
حضرت على علیه السّلام فرمود :
مى دانم راه کوفه نیست.
گفت : پس چرا با من مى آیى؟
فرمود :
قال لَهُ اَمیرُالمُومِنِین علیه السّلام هذا مِن تَمامِ الصُّحبَةِ
اَن یُشَیِّعِ الرَّجُلُ صاحِبَهُ هَنیئَةً اِذا فارَقَهُ وَ کَذلِکَ اَمَرَنا
نَبِیُّنا صلى الله علیه و آله
(کـمـال رفـاقـت آن است که شخص در وقت جدا شدن به احترام
رفیق ، مقدارى او را مشایعت کند، پیامبر ما صلى الله علیه و آله به ما چنین یاد
داده است )
مرد ذمّى گفت :
راستى آیا پیامبر شما چنین دستورى داده
است ؟
فرمود : آرى
ذمّى گفت :
پـس آنان که به او ایمان آورده اند در اثر
این اخلاق پسندیده است ، گواهى مى دهم که من نیز بر دین تو هستم .
آنگاه با آن
حضرت به کوفه آمد و چون امام را شناخت ، اسلام آورد. (2)
1- ذمّى به یهودیان و مسیحیانى مى
گویند که در پناه اسلام زندگى مى کنند.
2- کافى ج 2 ص 670 کتابُالعِشرة
بابُ حُسنِ الصَّحابِة
برگرفته از:
کتاب الگوهای رفتاری امام علی علیه السلام (دانلود کتاب)
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم